کد خبر: ۳۷۴۳
۲۴ آبان ۱۴۰۱ - ۰۰:۰۰

روزی 15هزار طناب

کسی اسم او را نمی‌داند و همه به «آقایی که طناب می‌زند» می‌شناسندش. ورزشش حتی یک روز هم تعطیل نمی‌شود، حتی در روزهای بارانی. در روزهای سرد شال مشکی به پیشانی می‌بندد و لحظه‌ای در طول مسیرش نمی‌ایستد. در حالی که ما هنوز کسل و خموده پشت میزهایمان برای شروع یک روز کاری خودمان را آماده می‌کنیم، او با طنابش بوستان کوهسنگی را یک دور زده و در حال بازگشت است. تصمیم می‌گیریم او را دعوت کنیم تا مهمانمان شود. فردای آن روز «سیدمحسن طباطبایی» بعد از ورزشش مقابلمان برای گفت‌وگو نشسته است.

در این یک‌سال و چند ماهی که به بوستان کوهسنگی آمده‌ام؛ هر روز رأس ساعت 7:30 مرد میانسال ورزیده‌ با قدی بلند، موهای سپیدکرده، دستکش‌های نیمه و عینکی آفتابی به چشم را می‌بینم که از مقابل پنجره اتاقمان در حالی که طناب می‌زند، عبور می‌کند. کارمندانی که با آن‌ها همکارم و قدیمی‌ترند، او را سال‌هاست دیده‌اند که هر روز صبح به بوستان می‌آید.

 کسی اسم او را نمی‌داند و همه به «آقایی که طناب می‌زند» می‌شناسندش. ورزشش حتی یک روز هم تعطیل نمی‌شود، حتی در روزهای بارانی. در روزهای سرد شال مشکی به پیشانی می‌بندد و لحظه‌ای در طول مسیرش نمی‌ایستد.

 در حالی که ما هنوز کسل و خموده پشت میزهایمان برای شروع یک روز کاری خودمان را آماده می‌کنیم، او با طنابش بوستان کوهسنگی را یک دور زده و در حال بازگشت است. تصمیم می‌گیریم او را دعوت کنیم تا مهمانمان شود. فردای آن روز «سیدمحسن طباطبایی» بعد از ورزشش مقابلمان برای گفت‌وگو نشسته است.

 

125کیلو وزن نگران‌کننده بود

طباطبایی با همان طناب زردرنگ که هر روز می‌بینیمش به اتاقمان آمده است. متولد 1341و بازنشسته آستان قدس رضوی است. هنگامی که می‌گوید قبل از بازنشستگی 125کیلو وزنم بوده با تعجب بیشتری نگاهش می‌کنیم، زیرا که در حال حاضر از وزن سنگین اثری نیست و اندامی ورزشی بدون ذره‌ای اضافه وزن دارد. شاید همین تعجبمان را می‌بیند که می‌گوید: این وزن طی 30سال کارکردن و دوری از ورزش به این حد رسید، هشت سال هم طول کشید تا از شر آن خلاص شوم.

این شهروند محله کوهسنگی ادامه می‌دهد: سال 1389که بازنشسته شدم، برای بررسی سلامتی‌ام آزمایش کامل دادم. جواب آزمایش‌ها نشان می‌داد کبد چرب گرید3 و فشارخون بالا دارم و کلیه‌هایم هم خوب کار نمی‌کند. دکتر گفت: «دارو اثر ندارد. باید وزنت را پایین بیاوری.»

او سال‌ها قبل، یعنی قبل از اینکه به استخدام آستان قدس رضوی درآید، ورزش بوکس و هندبال را انجام می‌داده است. در بوکس مقام اول استانی و اول کشوری را در سال 1368به دست آورده و در دبیرستان همراه تیم هندبال مدرسه‌شان مقام اول را کسب کرده است. ازدواج و کار سبب می‌شود تا او کمتر زمانی برای ورزش داشته باشد و آن را رها کند. طباطبایی می‌گوید: سبک زندگی سالمی نداشتم. غذا و لبنیات پرچرب استفاده می‌کردم. ورزش هم که دیگر انجام نمی‌دادم. همین عوامل سبب شد تا طی این سال‌ها وزنم زیاد شود.

حالا که می‌خواهد از آن روزها یاد کند، گویی از روزهای تاریک زندگی‌اش حرف می‌زند. روزهایی که دیگر لباس‌های دکمه‌دار معمولی اندازه‌اش نبوده است و مجبور بوده لباس‌های گشاد تن کند. همان روزهایی که هشدارهای همسر و اطرافیانش به او در باره افزایش وزنش را جدی نمی‌گرفته است. طناب زردرنگش را در دست‌هایش جابه‌جا می‌کند و حرفش را این‌طور ادامه می‌دهد: از مطب دکتر که بیرون آمدم، فکر کردم که با توجه به سن و و زنم رفتن به باشگاه و استفاده از دستگاه برایم مناسب نیست.


با350هزار تومان سلامتی‌ام را خریدم

او برای کم‌کردن وزنش به دویدن روی می‌آورد. روزهای اول برایش دویدن سخت بود. هنگامی که آن روزها را به یاد می‌آورد صورتش جدی‌تر می‌شود و دست‌هایش را مشت می‌کند و با لحنی محکم می‌گوید: بد و بیراه به خودم می‌گفتم. خسته می‌شدم و می‌ایستادم، به خودم نهیب می‌زدم بدو، پشت سر دنبالت هستن می‌خواهند تو را به بیمارستان ببرند و قسمتی از بدنت را جدا کنند. یادآوری سرگردان بودن بین مطب پزشکان، بستری بودن در بیمارستان و دنبال دارو گشتن انگیزه‌ای جدی می‌شود تا او در این هشت‌سال حتی در مسافرت هم ورزش‌کردن را یک روز به تأخیر نیندازد.

بعد از دو ماه دوباره آزمایش می‌دهد، جواب آزمایش تفاوت‌های بسیاری می‌کند و وزنش چند کیلو کم می‌شود. طباطبایی به یاد می‌آورد که در بوکس برای اینکه انرژی‌سوزی بیشتر شود همراه دویدن طناب هم می‌زده است. برای همین طناب را به ورزشش اضافه می‌کند.

در این مدت هفت‌طناب در ورزش پاره کرده است. او می‌گوید: «هر طناب را 50هزار تومان خریده‌ام و با هزینه 350هزار تومان خودم را از دکتر و دارو دور کردم، به عبارتی سلامتی‌ امروزم را مدیون طنابم هستم.» او اکنون 75کیلو وزن دارد و برای اینکه دیگر به ورزن سابقش برنگردد، سبک غذایی سالمی را انتخاب کرده است.


برنامه صبحگاهی ورزشی

این ورزشکار برای ورزشش برنامه‌ای خاص دارد. او ساعت 6صبح به بوستان کوهسنگی می‌آید و 10تا 15دور که حدود 30دقیقه می‌شود دور استخر می‌دود تا بدنش گرم شود. سپس تا میدان جهاد به حالت طناب‌زدن می‌رود و برمی‌گردد. در میدان جهاد پنج دقیقه توقف می‌کند و سپس همان مسیر را برمی‌گردد. طباطبایی در این باره برایمان توضیح می‌دهد: 13کیلومتر با احتساب دور استخر می‌دوم. در این مسافت حدود 15هزار طناب می‌زنم. ماه‌های اولی که طناب‌زدن را شروع کرده بودم حدود 2هزار طناب می‌زدم که به‌مرور این تعداد افزایش پیدا کرد.

خیلی از ما بعد ورزش خودمان را تحویل می‌گیریم و صبحانه حسابی نوش جان می‌کنیم. این در حالی است که طباطبایی بعد از ورزش که به خانه می‌رود یک لیوان دمنوش و یک فنجان قهوه و پنج‌عدد میوه فصل می‌خورد. در رژیم غذایی او چربی‌ها و روغن‌ها جایی ندارند. بیشتر از مواد غذایی گیاهی استفاده می‌کند.

 عینک آفتابی‌اش را که بعد ورزش روی پیشانی‌اش گذاشته مرتب می‌کند و پی حرفش را این‌گونه می‌گیرد؛ «مقداری کره‌محلی می‌خرم و آن را به قسمت‌های بسیار کوچک تقسیم می‌کنم. هرازگاهی که دلم برای کره خوردن تنگ شود به اندازه یک بند انگشت از آن را به همراه عسل روی مقداری نان می‌گذارم و می‌خورم.» شام شبش هم شیر عسل است، فرقی نمی‌کند در خانه خودشان باشد یا میهمانی، برنامه غذایی‌اش تغییر نمی‌کند. همین مراقبت سبب شده تا چندی قبل که آزمایشی برای عمل جراحی داده بود، پزشک بیهوشی به او بگوید که تنفسش مانند نوزادی است که تازه متولد شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44